اعترافات هولناک پسر ۱۲ ساعت بعد از قتل مادر
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۵۵۹۰۶
آفتابنیوز :
به دنبال این تماس، موضوع از سوی مأموران کلانتری 133 شهرزیبا به بازپرس محمد حسین زارعی اعلام شد. بلافاصله تیم جنایی راهی محل جنایت شده و پسر جوان وقتی در را به روی آنها باز کرد با جسد یک زن 56 ساله در حالی مواجه شدند که گلویش بریده شده بود.
طبق معاینات متخصصان پزشکی قانونی حاضر در صحنه، زمان مرگ را حدود 12 ساعت قبل اعلام کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
با اعتراف پسر 35 ساله به جنایت، به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران برای بررسی صحت روانی به پزشکی قانونی منتقل شد. همچنین بازپرس جنایی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی را صادر کرد.
گفتوگو با متهم
چرا مادرت را کشتی؟
من تصمیم به قتل نداشتم، به من گفته شد که این قتل را انجام دهم. در آن زمان من اصلاً در حال خودم نبودم. انگار یک چیزهایی از درونم بیرون آمده بود و من خودم نبودم. صدایی را در درونم میشنیدم، صدایی که به من میگفت بلند شو مادرت را بکش. انگار یک نفر بیرون از من این کار را میکرد.
بعد چه اتفاقی افتاد؟
به سراغ مادرم رفتم، او در حال تماشای تلویزیون بود. رفتم به سمت مادرم، با دیدن من انگار ترسید. انگار از چشمهای من فهمیده بود که من خودم نیستم و یک نفر دیگر است.
همین طور که نزدیک میشدم به من گفت چرا اینطوری شدی؟ هیچ حرفی نزدم، فقط به سمتش رفتم و چادرش را که گوشه اتاق افتاده بود برداشتم و دور گردنش انداختم. بعد که مادرم را خفه کردم رفتم و یک سیگار کشیدم.
چرا به او چاقو زدی؟
صدا از من خواست. 10 دقیقهای از خفه کردن مادرم گذشته بود که صدا دوباره از من خواست تا این بار گردن مادرم را با چاقو بزنم. من هم طبق خواسته او عمل کردم. بعد به اتاق رفتم و خوابیدم.
پدرت کجاست؟
پدرم به خاطر مسائل مالی در زندان است و دو خواهرم خارج از کشور زندگی میکنند و من با مادرم در این خانه بودیم.
چه شد که تصمیم گرفتی به پلیس خبر بدهی؟
ساعت 8 صبح بود که یک دفعه از خواب پریدم و تازه به خودم آمده بودم. هر آنچه شب گذشته برایم رخ داده بود مثل فیلم از جلوی چشم هایم رژه میرفت. تمامی صحنههای شب جنایت.
وقتی همه چیز را متوجه شدم زنگ زدم به پلیس و راز قتل را برملا کردم.
منبع: آفتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۵۵۹۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جدال پدر و دختر بر سر خواستگار آمریکایی | رضایت نمیدهم مگر به شرط...
به گزارش همشهری آنلاین، دختر ۳۰ ساله که برای مشورتهای تخصصی درباره ماجرای ازدواجش به مرکز انتظامی آمده بود، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسمآباد مشهد گفت: پدر ومادرم بازنشسته فرهنگی هستند و حساسیت خاصی روی فرزندانشان دارند به همین دلیل همه خواهران و برادرانم مطابق سلیقه خانوادهام ازدواج کردهاند و زندگی آرامی دارند.
من به دلیل استعداد خوبی که در تحصیل داشتم، درس و مدرسه را در اولویت زندگی قرار دادم و ادامه تحصیل دادم به طوری که به خواست پدر و مادرم رشته دامپزشکی را انتخاب کردم، ولی آرامآرام در دوران تحصیل به این رشته علاقهمند شدم.
موضوع این است که پدرم درباره خواستگارانم بسیار سختگیری میکند و مدعی است که باید مانند دیگر خواهران و برادرانم ازدواج کنم تا به خوشبختی برسم. یک بار یکی از همکلاسیهایم به خواستگاریم آمد اما پدرم او را به دلیل اقامت در روستای زادگاهش رد کرد در حالی که من به او علاقهمند بودم.
درگیری شدید زن رسمی و زن صیغهای در کلانتری | شوهرم دیپلمه بود، من او را آقای دکتر کردم! فرار دختر جوان با پسری که او را کنیز خودش کرد | کتکم میزد و دستهایم را میسوزانددر این میان، یکی از دوستان مادرم جوانی مقیم آمریکا را به من معرفی کرد که فقط میتواند سالی دو بار به ایران بیاید. وقتی فرید به خواستگاریم آمد، ابتدا پدر و مادرم مخالفت نکردند، اما زمانی که قرار ازدواج گذاشتیم، ناگهان پدرم شرط کرد که باید یک واحد مسکونی را به نام من سند بزند. او هم ناراحت شد و به آمریکا بازگشت.
او حتی به پدر و مادرم پیشنهاد کرد برایشان بلیت پرواز به عراق را تهیه میکند تا مراسم عقد را در یکی از مکانهای مذهبی برگزار کنیم، ولی باز هم پدرم مخالفت کرد و اکنون چارهای جز مخالفت با خواسته پدرم ندارم و میخواهم به تنهایی به سوی آمریکا پرواز کنم.
در همین حال پدر نوشابه که به دعوت مشاور در اتاق مددکاری اجتماعی حضور داشت، با بیان اینکه هیچ پدری دوست ندارد دخترش را غمگین ببیند و سرنوشت تلخ فرزندش را نظاره کند، به کارشناس کلانتری گفت: من شرط واحد آپارتمانی را فقط برای این منظور مطرح کردم که بدانم خواستگار دخترم در چه سطحی از نظر مالی قرار دارد و آیا دخترم را به اندازه یک واحد مسکونی دوست دارد یا نه.
وی ادامه داد: الان هم از این شرط صرفنظر کردهام اما دلیل اصلی مخالفت من این است که فرید اصرار به عقد موقت دارد و حاضر نیست با دخترم به صورت دائمی و رسمی ازدواج کند. او معتقد است باید طبق فرهنگ غربی مدتی را زیر یک سقف زندگی کنند و در صورتی که بعد از چند سال به توافق رسیدند، با هم ازدواج کنند. حالا اگر او در مدت کوتاهی از دخترم سیر شد و او را در کشور غریب به حال خودش رها کرد، باید چه کنیم؟
پدر نوشابه اظهار کرد: از سوی دیگر، او حتی خانوادهاش را به ما معرفی نکرده و حاضر نشد به همراه خانوادهاش به خواستگاری بیاید. ما هم نمیتوانیم برای انجام تحقیقات درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او به آمریکا برویم. بنابراین به ازدواج او با دخترم رضایت ندادم چراکه نمیخواهم سیهروزی و بدبختی او را شاهد باشم.
وی افزود: با وجود این، دخترم خانه را رها کرده و با شکستن لوازم منزل، نزد یکی از دوستانش در غرب کشور رفته بود. حالا هم قصد دارد به تنهایی به آمریکا پرواز کند.
اقدامات کارشناسی و بررسیهای روانشناختی این پرونده با دستور سرهنگ محمد بزی (رئیس کلانتری قاسمآباد مشهد) به مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
کد خبر 848292 منبع: خراسان برچسبها خبر مهم ازدواج - طلاق خانواده حوادث ایران